کد مطلب:95658 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:102

خطبه 161-چرا خلافت را از او گرفتند؟












[صفحه 405]

با مردی از بنی اسد ای برادر دینی من كه از طایفه بنی اسد هستی، از چه رو زینت را سست می بندی و نگران و مضطربی... تو همچنان كه مركب خود را بیهوده رها می كنی سخن نابجا نیز می گویی و پرسش بی جا می كنی اما چون از خانواده رسول خدا هستی احترام تو را بر خود واجب می دانم و به پرسش تو پاسخ می گویم. بدان كه با وجود خویشاوندی من با پیامبر خدا و برتریم بر خلق خدا چون خلافت رسول خدا (ص) امری مطلوب بود جمعی بر او بخل كردند و گروهی برای حفظ مبانی اسلام دیده فروبستند، پس خلافت برای آنان ماند اما میان ما حاكم عادل و یكتا خداوندست و بازگشت همه بسوی خدا كه امر القیس گفته است. رها كن، واگذار این قصه غارتگریها را... كه پیرامون آن، گفتار بسیار است... حال بشنو كه پسر ابی سفیان روزگاری پس از گریاندن من مرا به خنده انداخت. و شگفت انگیزتر از این چیزی نیست. او آن همه نادرستی و حیله در كار می گرفت تا مردم شام را وادارد چراغ هدایت را خاموش كنند و راه حق را بر مردمان سد نمایند و سرچشمه علم و فضیلت و دانش و كیاست و تقوی و پرهیزكاری را محو و نابود كند و خدا را به خاموشی بكشاند و مردم را از خدا و شریعت دور گرداند... اگر خدا خواس

ت و پیكار خونینی كه دست در آن داریم به پایان رسید من همه را به جانب حق، قرآن، شریعت و دین حقیقی رهبری می كنم و همه را از حقیقت آگاه می گردانم كه قرآن فرموده است: برای گمراهی مردم خود ر هلاك مگردان. خداوند داناست و كیفر آنان را خواهد داد.


صفحه 405.